نوشته شده در تاریخ یکشنبه 91 فروردین 27 توسط خادم الرضا
| نظر
بسم الله الرحمن الرحیم
سیر خلقت نورانى حضرت زهرا علیها سلام
و در حدیثى از امام صادق- علیهالسلام- آمده است که: «جز خدا هیچ نبود، پس خداوند پنج نور را از جلال و عظمت خود آفرید و براى هر یک از آن انوار، اسمى از اسماى الهى بود. خدا «حمید» است و این اسم در محمد- صلى اللَّه علیه و آله- ظهور یافت.
خدا «اعلى» است که در امیرالمؤمنین على- علیهالسلام- ظهور یافت.
و براى خدا «اسماى حسنى» وجود دارد که نام حسن و حسین- علیهماالسلام- از آن اسماء مشتق است.
و از اسم «فاطر» او، نام زهراى اطهر، فاطمه اشتقاق پیدا کرد پس وقتى که آن انوار را آفرید، اینها را در میثاق قرار داد، پس در طرف راست عرش جا گرفتند.
و خدا فرشتگان را از نور آفرید پس وقتى که فرشتگان به این انوار نظر کردند، امر و شأن اینها را بزرگ شمردند و تسبیح را (از آنها) فراگرفتند و این مطابق با گفتهى فرشتگان است که در قرآن آمده است: به حقیقت ما (در انتظار اوامر الهى در تدبیر عالم) صف کشیدهایم.
و به راستى ما تسبیح کنندهایم، و آن هنگام که آدم- علیهالسلام- را آفرید آدم به سوى این انوار از طرف راست عرش با دقت نظر نموده عرض کرد: اى صاحب اختیار من! آنان کیستند؟
خداى متعال در پاسخ فرمود: اى آدم! آنها برگزیدگان من و خواص من هستند، اینها را از نور عظمت و بزرگىام آفریدهام و از اسمهاى خودم اسمى را براى اینها برگرفتم، پس عرض کرد: اى پروردگارم! به حقى که تو بر اینها دارى اسمهاى اینها را به من بیاموز، پس خداى متعال فرمود: اى آدم! این اسمها نزد تو امانت باشد (که) سرّ و رازى از راز من است. غیر تو نباید بر آن آگاه شود جز به اذن من، عرض کرد: پروردگارم قبول کردم.
خداوند پس از گرفتن این پیمان، اسمهاى آنها را به آدم- علیهالسلام- تعلیم داد. و به فرشتگان عرضه کرد، هیچ کدام به آنها عالم نبودند، پس در پاسخ قول خداى متعال که فرمود: مرا از نامهاى اینها خبر دهید اگر راست مىگویید، عرض کردند: منزهى تو! براى ما علمى نیست جز آنچه به ما آموختهاى.
همانا تو عالم و داراى حکمتى. (آنگاه خداوند) فرمود: اى آدم! فرشتگان را به اسمهاى آن انوار خبر ده، پس وقتى که اینها را به اسماء خبر داد، فرشتگان دانستند که این مطلب (در نزد آدم) به امانت گذاشته شده و آدم به سبب آگاهى از آن، فضیلت و برترى یافته است. سپس امر به سجدهى آدم- علیهالسلام- شدند؛ زیرا که سجدهى ملائکه، فضیلتى براى آدم و عبادت براى خداى متعال بود. چون که سجده ملائکه، سزاوار آدم بود» (1)
حضرت زهرا سلاماللَّهعلیه و اهلبیت علت آفرینش هستى
رسول خدا فرمود: هنگامى که خداى تعالى حضرت آدم ابوالبشر را آفرید و از روح خود در او بدمید، آدم به جانب راست عرش نظر افکند، آنجا پنج شبح غرقه در نور به حال سجده و رکوع مشاهده کرد، عرض کرد: خدایا قبل از آفریدن من، کسى را از خاک خلق کردهاى؟ خطاب آمد: نه، نیافریدهام. عرض کرد: پس این پنج شبح که آنها را در هیئت و صورت همانند خود مىبینم چه کسانى هستند؟
خداى تعالى فرمود: این پنج تن از نسل تو هستند، اگر آنها نبودند، ترا نمىآفریدم، نامهاى آنان را از اسامى خود مشتق کردهام (و من خود آنان را نامگذارى کردهام)، اگر این پنج تن نبودند، نه بهشت و دوزخ را مىآفریدم و نه عرش و کرسى را، نه آسمان و زمین را خلق مىکردم و نه فرشتگان و انس و جن را.
منم محمود و این محمد است، منم عالى و این على است، منم فاطر و این فاطمه است، منم احسان و این حسن است، و منم محسن و این حسین است. به عزتم سوگند، هر بشرى اگر به مقدار ذرهى بسیار کوچکى کینه و دشمنى هر یک از آنان را در دل داشته باشد، او را در آتش دوزخ مىافکنم... یا آدم، این پنج تن، برگزیدگان من هستند و نجات و هلاک هرکس وابسته به حب و بغضى است که نسبت به آنان دارد. یا آدم، هر وقت از من حاجتى مىخواهى، به آنان توسل کن.
ابوهریره مىگوید، پیامبر اکرم در ادامهى سخن فرمود: ما پنج تن کشتى نجاتیم، هرکس با ما باشد، نجات یابد، و هرکس که از ما روگردان شود هلاک گردد. پس هرکس حاجتى از خدا مىخواهد پس به وسیلهى ما اهلبیت از حضرت حق تبارک و تعالى مسئلت نماید». حقیقت آنست که پنج تن مقدّس رمز خلقتند:
یا أحمَدُ! لَو لاکَ لَما خَلَقتُ الأفلاکَ، وَ لَو لا عَلِىُّ لَما خَلَقتُکَ، وَ لَو لا فاطِمَةُ لَماخَلقُتُکما. (2) اى احمد! اگر تو نبودى آسمان و زمین نمىآفریدم و اگر على نبود تو را نمىآفریدم و اگر فاطمه نبود شما را نمىآفریدم (یعنى شمایان رمز خلقتید).
و فاطمه حوریّهاى بود که چند صباحى لباس آدمیان در بر نمود: (3)
1- تفسیر فرات، ص 11، ط نجف.
2- میرجهانى: (ال) جُنّة العاصمة، ص 148 (به نقل از کشف الآلى صالح بن عبدالوهّاب بن عرندس) (و) مرندى: ملتقى البحرین، ص 14 (و) مستنبط: القطره ج 1: ص 164 (و) قمى: سفینةالبحار، ماده «خلق» (و) نمازى: مستدرک سفینةالبحار، ج 3: ص 334 (حدیث قدسى) شاید در نظر نخست این روایت احتیاج به تأمّل داشته باشد؛ امّا با اندکى دقّت، لطافت تعبیر به کار رفته در آن اشکار مىگردد. همچنانکه مىدانید کنیهى حضرت زهرا (علیهاالسّلام) «امّابیها» است. در سبب مکّنا شدن حضرتش به این کنیه با مدد از روایتى که از امام باقر (علیهالسّلام)نقل شده است- و ما آن را در سطور بالا ذکر نمودیم- که حضرت فرمودند ریشه درخت نبوّت زهراى اطهر است و یا روایتى که ذهبى در کتاب میزان الاعتدال (ج 1:ص 234) از رسول خدا نقل مىکند که حضرت مىفرمایند: «أنَا شَجَرَةٌ، وَ فاطِمَةُ أصلُها،وَ عَلِىُّ لِقاحهُا، وَ الحَسَنُ وَ الحُسَینُ ثَمَرُها» (یعنى من درخت، فاطمه ریشه آن، على لقاح آن، و حسن و حسین میوهى آن هستند) آشکار مىگردد که خلقت پیامبر، على، حسن و حسین (علیهمالسّلام) در عالم انوار بسته به خلقت حضرت زهرا (علیهاالسّلام) بوده است. فَافهَم فَإنَّهُ دَقِیقٌ جِدّاً. 3- خطیب بغدادى: تاریخ بغداد، ج 5: ص 86.
...
نوشته شده در تاریخ دوشنبه 88 بهمن 26 توسط خادم الرضا
| نظر
بسم الله الرحمن الرحیم
بخشش و کرامت امام رضا علیه السلام
در شرح حال و سیرهی حضرت رضا علیه السلام نوشتهاند که:
هرگز با سخن خویش بر کسى جفا نکرد و بر وى ستم نراند.
تا سخن کسى به پایان نمىرسید سخن نمىگفت و گفتار او را قطع نمىکرد.
حاجت هیچ کسى را در صورت قدرت و توانایى رد نمىنمود.
پاى خود را هرگز در مقابل کسى دراز نکرد.
هرگز کنار هیچ همنشینى بر چیزى تکیه نمىکرد.
هیچ یک از خادمان را به دشنام و ناسزا نمیگرفت.
صدا به قهقهه بلند نمىکرد؛ بلکه تبسّم مىفرمود.
آن حضرت در تابستانها روى حصیر مینشستند، و زمستانها روى پَلاس(پارچهای شبیه به جاجیم) مىنشست.
جامههاى خشن مىپوشید، اما هنگامى که در میان مردم ظاهر مىشد داراى سر و وضع آراسته بود.
هرگز با سخن خویش بر کسى جفا نکرد و بر وى ستم نراند. تا سخن کسى به پایان نمىرسید سخن نمىگفت و گفتار او را قطع نمىکرد. حاجت هیچ کسى را در صورت قدرت و توانایى رد نمىنمود. پاى خود را هرگز در مقابل کسى دراز نکرد.
خیر و احسان آن حضرت آن چنان توأم با ادب و نزاکت و ظریف و لطیف انجام مىگرفت که هرگز طرف احسان، شرمسار نمىگردید؛ لذا نوشتهاند که:
بسیار احسان مىکرد و بخششها را پنهانى انجام مىداد، و اکثر این خیرات را در شبهاى تار (و بى سر و صدا) برگزار مىکرد.
به عنوان نمونه:
مرحوم کلینى (رضوان الله علیه) در کتاب خود روایتى از «الیسع بن حمزه» آورده است که مىگفت:
من در محضر امام رضا علیه السلام بودم که گروه زیادى از مردم پیرامونِ آن حضرت گرد آمده بودند و از او راجع به حلال و حرام سؤال مىکردند. در این اثنا مردى بلندقامت و گندمگون وارد شد و گفت: السلام علیک یا ابن رسول الله! من یکى از دوستداران شما و آباء و اجدادتان هستم و از حج باز مىگردم و تمام موجودى ِ خود را از دست دادم و چیزى براى من باقى نمانده که با آن بتوانم حتى یک منزل از منازل سفر را طى کنم. چارهاى در باره من بیندیشید تا مرا به شهر و دیارم باز گردانید، که من در شهر و دیارم فردى توانمند و دارا مىباشم. به من کمک کنید که وقتى به وطنم رسیدم از جانب شما به همین مقدار به فقراء کمک رسانم و به آنها بخشش کنم؛ چون تهیدست و مستحقِ اِمداد مالى نیستم. حضرت به او فرمود: بنشین که خدا تو را رحمت کند. سپس آن حضرت رو کرد به مردم و با آنها به ادامه گفتگو نشست تا آن که مردم از پیرامون او پراکندند، و فقط آن مرد خراسانى و سلیمان جعفرى و خیثمه و من در آن جا ماندیم. حضرت فرمود به من رخصت دهید به اندرون منزل بروم. لحظهاى گذشت و حضرت بیرون آمد و در را بست و از پشتِ در، دست را بیرون آورد و فرمود: مرد خراسانى کجاست؟
عرض کرد: اینجا.
فرمود: این دویست دینار را بگیر و مخارج خود را با آن تأمین کن و لازم نیست در دیار خود به مقدار آن از جانب من به فقراء کمک کنی، و از سراى من خارج شو که من تو را نبینم و تو نیز مرا نبینى (که مبادا هر دو شرمسار گردیم.)
سلیمان به آن حضرت عرض کرد: قربان! عطاى فراوانى به این مرد مرحمت فرمودى و او را مورد مهر خویش قرار دادى، چرا از پشت در و از خفا این کار را برگزار فرمودى؟
فرمود: بیم آن داشتم که خوارى سؤال و خواهش را از رهگذر برآوردن نیازش در چهره او مشاهده کنم. آیا نشنیدهای که رسول اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: کسى که پنهانى و بى سر و صدا احسان مىکند این کار او معادل با هفتاد حج مىباشد، و کسى که بدى و گناه را افشا و آشکار مىسازد خوار و فرومایه خواهد گشت، و آن که گناه و بدى را مخفى مىدارد امید آمرزش براى او وجود دارد .
سپس فرمود: آیا این بیت به گوش تو نرسیده است که:
متى آته یوماً اطالب حاجة رجعت الى اهلى و وجهى بمائه
آن کسى را مىستایم که اگر روزى براى حاجتى نزد او روم، به سوى اهل و عیالم در حالى باز مىگردم که آبروى من مصون مانده و دچار ذلت سؤال و خواهش نباشم.
نیز کلینى آورده است که:
میهمانى بر امام رضا علیه السلام وارد شده و پارهاى از شب را با او به گفتگو نشست که چراغ دگرگون شد و مىخواست خاموش شود. میهمان براى ترمیم و اصلاح آن دست خود را پیش آورد تا آن را به حالت نخست باز گرداند که امام رضا علیه السلام مانع شد و شخصاً آن را ترمیم و اصلاح کرد، آن گاه فرمود:
ما خاندان رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم میهمانان خود را به کار نمىگیرم (بلکه مقدم آنها را گرامى داشته و از هیچ گونه ادب و نزاکتى نسبت به آنها دریغ نمىورزیم.)
بدین امید که خداى متعال ما را از توفیق در التزام به سیرت اخلاقى این امام بزرگوار برخوردار سازد و ارشادات سعادت آفرین و الگو پرداز آن جناب را در همه جوانب زندگانى به کار بندیم و شفاعت او را در روزى از خدا مىطلبم که هیچ عاملى جز قلب سلیم و دل پالوده از آلودگىها سود نمىبخشد.
منبع:
برگرفته از مجموعه آثار نخستین کنگره جهانى امام رضا علیه السلام، نوشته دکتر سید محمدباقر حجّتى
...
نوشته شده در تاریخ شنبه 88 بهمن 10 توسط خادم الرضا
| نظر
بسم الله الرحمن الرحیم خاطراتی شنیدنی از زبان رهبر انقلاب
تور نامریی
من خودم شخصاً جوانىِ بسیار پُرهیجانى داشتم. هم قبل از شروع انقلاب، به خاطر فعّالیتهاى ادبى و هنرى و امثال اینها، هیجانى در زندگى من بود و هم بعد که مبارزات در سال 1341 شروع شد؛ که من در آن سال، بیست و سه سالم بود. طبعاً دیگر ما در قلب هیجانهاى اساسى کشور قرار گرفتیم و من در سال چهل و دو، دو مرتبه به زندان افتادم؛ بازداشت، زندان، بازجویى. مىدانید که اینها به انسان هیجان مىدهد. بعد که انسان بیرون مىآمد و خیل عظیم مردمى را که به این ارزشها علاقهمند بودند و رهبرى مثل امام رضواناللَّه علیه را که به هدایت مردم مىپرداخت و کارها و فکرها و راهها را تصحیح مىکرد مشاهده مىنمود، هیجانش بیشتر مىشد. این بود که زندگى براى امثال من که در این مقولهها زندگى و فکر مىکردند، خیلى پرُهیجان بود؛ اما همه اینطور نبودند...
آنوقتها گاهى بزرگترهاى ما- کسانى که در سنین حالاى من بودند- چیزهایى مىگفتند که ما تعجّب مىکردیم چطور اینها اینگونه فکر مىکنند؟ حالا مىبینیم نخیر؛ آن بیچارهها خیلى هم بىراه نمىگفتند. البته من خودم را بهکلّى از جوانى منقطع نکردهام. هنوز هم در خودم چیزى از جوانى احساس مىکنم و نمىگذارم که به آن حالت بیفتم. الحمدللَّه تا بهحال نگذاشتهام و بعد از این هم نمىگذارم؛ اما آنها که خودشان را در دست پیرى رها کرده بودند، قهراً التذادى که جوان از همهى شؤون زندگى خودش دارد، احساس نمىکردند. آنوقت این حالت بود. نمىگویم که فضاى غم حاکم بود- این را ادّعا نمىکنم- اما فضاى غفلت و بىخبرى و بىهویّتى حاکم بود.
اینهم بود که آنوقت من و امثال من که در زمینهى مسائل مبارزه، بهطور جدّى و عمیق فکر مىکردیم، همّتمان را بر این گذاشتیم که تا آنجایى که مىتوانیم، جوانان را از دایرهى نفوذ فرهنگى رژیم بیرون بکشیم. من خودم مثلاً
ادامه مطلب...
...
نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 88 آذر 12 توسط خادم الرضا
| نظر
بسم الله الرحمن الرحیم
خلاصه واقعه غدیر خم
اهمیت حجه الوداع
هجرت پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله و سلم و خروج آن حضرت از مکه معظمه نقطه عطفی در تاریخ اسلام به شمار می آید و بعد از این هجرت، حضرت سه بار به مکه سفر کرده اند. بار اول در سال هشتم پس از صلح حدیبیه به عنوان عمره وارد مکه شدند و طبق قراردادی که با مشرکین بسته بودند فوراً بازگشتند. بار دوم در سال نهم به عنوان فتح مکه وارد این شهر شدند، و پس از پایان برنامه ها و برچیدن بساط کفر و شرک و بت پرستی به طائف رفتند و هنگام بازگشت به مکه آمده و عمره بجا آوردند و سپس به مدینه بازگشتند. سومین و آخرین بار بعد از هجرت که پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم وارد مکه شدند در سال دهم هجری بعنوان حجه الوداع بود که حضرت برای اولین بار به طور رسمی اعلان حج دادند تا همه مردم در حد امکان حاضر شوند. در این سفر دو مقصد اساسی در نظر بود، و آن عبارت بود از دو حکم مهم از قوانین اسلام که هنوز برای مردم به طور کامل و رسمی تبیین نشده بود: یکی حج، و دیگری مسئله خلافت و ولایت و جانشینی بعد از پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم.
آغاز سفر حج پس از اعلان عمومی، مهاجرین و انصار و قبایل اطراف مدینه و مکه و حتی بلاد یمن و غیر آن بسوی مکه سرازیر شدند تا جزئیات احکام حج را شخصاً از پیامبرشان بیاموزند و در اولین سفر رسمی حضرت، به عنوان حج شرکت داشته باشند. اضافه بر آنکه حضرت اشاراتی فرموده بودند که امسال سال آخر عمر من است و این می توانست باعث شرکت همه جانبه مردم باشد. جمعیتی حدود یکصد و بیست هزار نفر (گاهی بیشتر از آن را هم نقل کرده اند) در مراسم حج شرکت کردند که فقط هفتاد هزار نفر آنان از مدینه به همراه حضرت حرکت کرده بودند، بطوریکه لبیک گویان از مدینه تا مکه متصل بودند. حضرت چند روز به ماه ذی الحجه مانده از مدینه خارج شدند و بعد از ده روز طی مسافت در روز سه شنبه پنجم ذی الحجه وارد مکه شدند. امیرالمومنین علیه السلام هم که قبلاً از طرف حضرت به یمن و نجران برای دعوت به اسلام و جمع آوری خمس و زکات و جزیه رفته بودند به همراه عده ای در حدود دوازده هزار نفر از اهل یمن برای ایام حج به مکه رسیدند. با رسیدن ایام حج در روز نهم ذی الحجه حضرت به موقف عرفات رفتند و بعد از آن اعمال حج را یکی پس از دیگری انجام دادند، و در هر مورد واجبات و مستحبات آن را برای مردم بیان فرمودند.
خطابه اول در منی در عرفات دستور الهی نازل شد که علم و ودایع انبیاء علیهم السلام را به علی بن ابی طالب علیه السلام منتقل کند و او را به عنوان خلیفه و جانشین خود معرفی کند. در منی پیامبر صلی اله علیه و اله و سلم اولین خطابه خود را ایراد فرمودند که در واقع یک زمینه سازی برای خطبه غدیر بود. در این خطبه ابتدا اشاره به امنیت اجتماعی مسلمین از نظر جان و مال و آبروی مردم نمودند، و سپس خونهای بناحق ریخته شده و اموال بناحق گرفته شده در جاهلیت را رسماً مورد عفو قرار دادند تا کینه توزیها از میان برداشته شود و جوّ اجتماع برای تامین امنیت آماده شود. سپس مردم را برحذر داشتند که مبادا بعد از او اختلاف کنند و بر روی یکدیگر شمشیر بکشند. در اینجا تصریح فرمودند که: اگر من نباشم علی بن ابی طالب در مقابل متخلفین خواهد ایستاد. سپس حدیث ثقلین بر لسان مبارک حضرت جاری شد و فرمودند: من دو چیز گرانبها در میان شما باقی می گذارم که اگر به این دو تمسک کنید هرگز گمراه نمی شوید: کتاب خدا و عترتم یعنی اهل بیتم. اشاره ای هم داشتند به اینکه عده ای از همین اصحاب من روز قیامت به جهنم برده می شوند. نکته جالب توجه اینکه در این خطابه، امیرالمومنین علیه السلام سخنان حضرت را برای مردم تکرار می کردند تا آنان که دورتر بودند بشنوند.
خطابه دوم در مسجد خیف در منی
ادامه مطلب...
...
نوشته شده در تاریخ شنبه 88 مهر 18 توسط خادم الرضا
| نظر
نماز امام رضا(علیه السلام)
این نماز شش رکعت است ، در هر رکعت یک مرتبه حمد و بعد از حمد «هَلْ اَتى عَلَى الاِْنْسانِ…» ده مرتبه. سپس دعاى آن حضرت را پس از پایان شش رکعت نماز مى خوانى: (1)
یا صاحِبى فى شِدَّتى، وَ یا وَلِیّى فى نِعْمَتى، وَ یا اِلهى وَ اِلهَ اِبْراهیمَ
اى یار من در گرفتاری و اى سرور من در نعمتم اى معبود من و معبود ابراهیم
وَاِسْماعیلَ وَاِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ، یا رَبَّ کهیعص، وَ یس وَ الْقُرْآنِ
و اسماعیل و اسحاق و یعقوب اى پروردگار کهیعص و یس و قرآن
الْحَکیمِ، اَسْئَلُکَ یا اَحْسَنَ مَنْ سُئِلَ، وَ یا خَیْرَ مَنْ دُعِىَ، وَ یا اَجْوَدَ مَنْ
الحکیم از تو خواهش دارم اى بهترین کسى که خواهش شود و بهترین کسى که خوانده شود و بخشنده تر
اَعْطى، وَ یا خَیْرَ مُرْتَجى، اَسْئَلُکَ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد.(1)
عطا بخش و بهترین امیدگاه از تو خواهم که رحمت فرستى بر محمّد و آل محمد.(2)
التماس دعا برا فرج مولا
...
|